متفاوت بودن شعار ماست ! بهترین ها پیش ماست !
by : x-themes

این موجود چیست:
موجودی است که وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!!
و وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!!
وقتی غمگین است آه میکشد و وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد
...وقتی بدش می آید میگوید ویشششش
...وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی
همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند
تاریخ تولد و شماره کفش با جناق پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه را میداند
از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود

یک شنبه 24 شهريور 1392 14:26 |- مرسده -|

مردها در چهارچوب عشق به وسعت غیرقابل انکاری نامردند!برای اثبات کمال نامردی انان

تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن احساس میکنند مردند. تا وقتی قلب زن عاشق نشده پست تر از یک سگ ولگرد,عاجزتر از یک فقیر, پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند....

اما وقتی خیالشان از بابت قلب زن راحت شد,به یک باره یادشان می افتد خدا مردشان افرید!!! و انگاه کمال مردانگی را در نهایت نامردی جست و جو میکنند...


جمعه 22 شهريور 1392 15:41 |- مرسده -|

چرا خدا مردها رو افرید؟

1.هدف خاصی نبوده

2.گل اضافه مونده بود

3.نسخه ازمایشی بوده

4.اصلا کارخدا نبود

 

چرا خدا مردها را از روی زمین برنمیدارد؟

1.ازنظرخدا مردها وجودخارجی ندارند

2.مگه ما روی زمین مرد هم داریم؟

3.وجود اینگونه درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد

4.حالا چه عجله ایه؟

 

اگرخدا مردها رو نمی افرید چی می افرید؟

1.چیزخاصی نمی افرید

2.پیراشکی

3.خروس دریایی

4.فضای خالی

 

اگر جمعیت مردها منقرض شود چه میشود؟

1.مگه قراره اتفاقی بیفته؟

2.خارشتر کویرلوت که افت نداره

3.اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد

4.یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر

 

چه وقت مردها عاشق میشوند؟؟؟

1.چه وقت مردها عاشق نمیشوند؟

2.هروقت مامانشون بگه

3.چون یکدفعه میشوند خودشان هم نمیدانند کی میشوند

4.یه روز از همین روزا

 

مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش میکنند؟

1.در همون وقتی که عشق جدید خود را پیدا میکنند

2.جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشود

3.بستگی تام و تمام به میزان تستر....دارد

4.رابطه مستقیم با نظرمادربزرگ کودک فهیم دارد.

 

معیارمردها برای انتخاب همسرچیست؟

1.هرکه پیش امدخوش امد

2.به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه

3.ده بیست سی چهل

4.به قول مادربزرگ پسر،دختر مثل پارچه میمونه هرروز یه مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش بیاد

جمعه 22 شهريور 1392 15:33 |- مرسده -|

به پسران در کودکی گوشت سگ دهید تا در بزرگی وفا بیاموزند!!!

(من که نمیگم!شکسپیرمیگه!!!)

جمعه 22 شهريور 1392 15:9 |- مرسده -|

 

 

 

 

راه های دوست پسر آزاري

 

 

 

 

 

1 - اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون.بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.

 

 

 

 

2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم رئیس یا روزسوم و... رو ببینید.

 

 

 

 

3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.

 

 

 

 

 

4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.

 

 

 

 

 

5 - عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.

 

 

 

 

 

6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.

7 - همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.

 

 

جمعه 22 شهريور 1392 12:25 |- مرسده -|

بعضیا هستن یهو آنلاین میشن ؛

طی یه عملیات انتهاری تو ۵دقیقه, ۵۵تا پست میزارنُ آف میشن

امـریـکـا از اینا میترسه حمله نمیکنه…. :|

.

.

.

یکی اومده بهم پی ام داده

دلم میخواد بمیرم ..

مرتیکه مگه من عزراییلم ….؟؟ برو بمیر …..!



سه شنبه 19 شهريور 1392 13:33 |- مرسده -|

 

سه شنبه 19 شهريور 1392 13:29 |- مرسده -|

 

بچه ها خدایی این کارو انجام بدید!!

دور هم کلی می خندیم!!

منتظرما!!

سه شنبه 19 شهريور 1392 13:24 |- مرسده -|

1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!


2. وقتی دست تو جیبه لباسه قدیمیت میکنی و ببینی توش یه مقدار پوله ؟!!!


3. اونی که تو فکرشی همون لحظه بهت بزنگه !!!!!


4. وقتی که فکر میکنی عمرا تو امتحانت 10 هم نمیگیری ، اما 18 میشی


یک شنبه 17 شهريور 1392 16:23 |- مرسده -|

آخی...

پریسای ننه مرده..

این بچه رو اذیت نکن!!!

یک شنبه 17 شهريور 1392 16:14 |- مرسده -|

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

 

 

چگونه پسرا دچاربيماري ميشوند

        وهيچ دكتري نمي تواند درمانشان

                     كند شايدبادعاكردن خوب بشن

                               پس همه دستشان به سمت آسمان

                                                                       دراز كنند


 

  

برو ادامه ي مطلب...نظريادت نره

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

 


ℭoη†iηuê
یک شنبه 17 شهريور 1392 16:5 |- مرسده -|

وا؟؟

این چه وضع عکس گرفتنه آخه خواهرم؟؟

خجالت داره بخدا!

خااااااااااااااااااااااک تو سرتون!!!

یک شنبه 17 شهريور 1392 15:22 |- مرسده -|

 

 

این اشتباه من بود که کار های تو رو با یه “ش” اضافه می خوندم

 

تو به قلبم “عق ” زدی و من اونو “عشق” می دیدم

 

تو برای دلم “ور” زدی و من اونو “شور” زدن دلت می دیدم

 

تو اراجیفت رو “عر” می زدی و من همه اونها رو”شعر” می دیدم

 

تو ارزش یه “اه” رو هم نداشتی اما من تورو “شاه” می دیدم !

 


†ɢα'§ : مطالب غمگین, مطالب عاشقانه, اشتباه, عشق, ,
چهار شنبه 17 شهريور 1392 15:15 |- مرسده -|

یکی از فانتزی هام اینکه تو یه عروسی بلـند داد بزنم:


عـــروس چقد عنتره ... دوماد از اون بدتره ..



 

بعدشم فامیلای داماد منو به دیار باقی هدایت کنن :)

شنبه 16 شهريور 1392 15:51 |- مرسده -|


دختره ابروشو تتو کرده !

 

دماغشو عمل کرده !

 

گونه گذاشته !

 

تو لباشم از این کوفتیا تزریق کرده !

 

در حد عروسم آرایش می کنه !

خُب ایشون داره واضح نشون میده که حالش از خودش بهم می خورده دیگه!

کـلاً کوبیــده از اول ساختـه!

بعد میاد به دخترایی که ساده میگردن و بدون آرایش خیلی از اون قشنگترن میگه امل!


شنبه 16 شهريور 1392 15:46 |- مرسده -|

از وقتی بهم گفت:

" گلم"

فهمیدم عمر بودنم برایش چه کوتاه است..


شنبه 16 شهريور 1392 15:46 |- مرسده -|

 

وقتی یک دختر حرفی نمیزند

میلیونها فکر در سرش می گذرد

وقتی یک دختربحث نمیکند

عمیقا مشغول فکر کردن است

وقتی یک دختربا چشمانی پر از سوال به تو نگاه میکند

یعنی نمیداند تو تا چند وقت دیگر با او خواهی بود

وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو میگوید:خوبم

یعنی اصلا حال خوبی ندارد

وقتی یک دختر به تو خیره می شود

شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی

وقتی یک دختر سرش را روی سینه تو می گذارد

آرزو میکند برای همیشه مال او باشی

وقتی یک دختر هر روز به تو زنگ می زند

توجه تو را طلب می کند

وقتی یک دختر هر روز برای تو[اس ام اس ]می فرستد

یعنی میخواهد تو اقلا یک بار جوابش را بدهی

وقتی یک دختر به تو می گوید دوستت دارم

یعنی واقعا دوستت دارد

وقتی یک دختر اعتراف می کند که بدون تونمیتواند زندگی کند

یعنی تصمیم گرفته که تو تمام اینده اشباشی

وقتی یک دختر می گوید دلش برایت تنگ شده

 

 

 

 

هیچ کسی در دنیا بیشتر از او دلتنگ تو نیست

 

شنبه 16 شهريور 1392 15:34 |- مرسده -|


 

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن  

 

ساعت ۱۰ صبح همه بیدار میشوند

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:

وا…اقای فرمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه

آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه

آره، تازه پاره هم میشه

وای وای خاک میره تو دهنمون

من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا

ناهار

این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمی خورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..

چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار

فرمانده: کجان اینا؟

معاون: رفتن حمام

فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود

هوووو….بی شعور

مگه خودت خواهر مادر نداری

بی آبرو ******** بیرون

وای نامحرم

کثافت حمال

(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

بعد از ظهر

فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟

جوجه بدون برنج

رژیمی عزیزم؟

آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در آسایشگاه

یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟

فرمانده: بله بسیار زیاد!

خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم

فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:

وا…عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو

راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز ۲ نفر که روبرو هم نشسته اند

فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟

واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.

آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده

فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.

سرباز: آخه گناه داره، طفلکی

مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا

 


 

شنبه 16 شهريور 1392 12:59 |- مرسده -|

شنبه 16 شهريور 1392 12:49 |- مرسده -|

قبل از ازدواج :

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.


دختر: می‌خوای از پیشت برم؟


پسر: حتی فکرشم نکن!


دختر: دوسم داری؟


پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!


دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟


پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟


دختر: منو می‌بوسی؟

.
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.


دختر: منو می‌زنی؟


پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!


دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!


پسر: بله.


دختر: عزیزم!


 .

.

.

.

.

.

.

.

.


بعد از ازدواج :

 

کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون

شنبه 16 شهريور 1392 1:36 |- مرسده -|

درد دارد..!

کسی تنهایت بگذارد..

که به جرم با او بودن..

همه تنهایت گذاشتند..

شنبه 16 شهريور 1392 1:15 |- مرسده -|


 دختران و بانوان عزیز و گرامی :
.
.
.
.

.

.

.

.

.

 

خط لب خطیست که رو لب کشیده میشه, از زیر دماغ شروع نمیشه


شنبه 16 شهريور 1392 1:14 |- مرسده -|

 

دخترا همه سرشون تو ورقشونه و از هر 10000 نفر یه نفر بیکاره

ولی پسرا از هر 10000نفر یه نفر سرش تو ورقه خودشه

 

 

 

 

 

 

شنبه 16 شهريور 1392 1:14 |- مرسده -|

در سه حالت میتونی برای "دیگران" مهم باشی:

1.خوشگل باشی

2.پولدار یا مشهور باشی

3.بمیری

شنبه 16 شهريور 1392 1:10 |- مرسده -|

دخـتــــــر گـلـــــــم چیـست ؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 
.
.
..
.
.
.
واژه ای است که مادران از آن برای بهره کشی از فرزندان خود
در انجام کارهایی از قبیل جارو برقی کشیدن استفاده میکنند

 

شنبه 16 شهريور 1392 1:9 |- مرسده -|

ما نسل بوسه های خیابانی

نسل خوابیدن با اس ام اس

نسل درد و دل با غریبه های مجازی

نسل جمله های کوروش و شریعتی

نسل ترس از نور ماشین پلیس

نسل من

نسل تو

یادمان باشد

هنگامی که به جهنم رفتیم..

بین عذاب هایمان مدام بگوییم:

"یادش بخیر! دنیای ما هم همین طور بود.."

سه شنبه 12 شهريور 1392 14:53 |- مرسده -|

 

 

این نوشته نشون میده پسرا چقدر بی جنبه و منحرفند میخوای بدونی چرا اینو میگم این مطلبو بخونید متوجه میشید چرا اینو میگم!!!!!!!!!!!:)    (البته از از دوستام معذرت میخوام از اینکه این مطلبو گذاشتم)

از یه پسره میپرسن:تا حالا ضایع شدی؟

میگه: اره یه شب تو خونه تنها بودم دختر عموم زنگ زد

گفت خونمون خالیه بیا کارت دارم...................

رفتم اونجا دیدم کسی نیست دختر عموم گفت من

میرم تو اتاق خواب بعد 10 دقیقه بیا تو.......

بعد 10 دقیقه رفتم تو دیدم چراغا خاموشه که بد روشن

شد همه خاندانمون بودن و گفتن

تولدت مبارک..........!!!!!

به پسره گفتم 
اینجا که تو ضایع نشدی؟؟؟؟؟

گفت بابا نگرفتی چی شد؟

من لخت رفتم تو اتاق!!!!!!!!!!!به نظرت از این ضایع تر میشدم!!!!!!!!!!!!!!!

 

بازم از دختر خانومای گل معذرت

 

سه شنبه 12 شهريور 1392 14:39 |- مرسده -|


 یه دخترایی هستن که ناخوناي دست چپشون رو خيلی شيک لاک مي زنن

وسطشم طرح مي زنن خفن

 انگار استاد فرشچیان مینیاتور کشیده

اما دست راستشون رو که ميبيني

انگار آرمیتا سه ساله از تهران نقاشي کشيـــــــــده

سه شنبه 12 شهريور 1392 14:38 |- مرسده -|

کوروش کبیر:

من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفراند وقتی ندارم. زیرا من گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند!!!

دو شنبه 11 شهريور 1392 16:18 |- مرسده -|

ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺍﯾﻨﻪ :
ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ .
ﺩﺧﺘﺮ : ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﻧﻪ ...
ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺮﻓﺸﻮ ﻗﻄﻊ ﻣﯿﮑﻨﻪ : ﺑﯽ ﺍﻡ ﻭه ﺩﺍﺭﯼ؟
ﻧﻪ ...
ﭼﻘﺪﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﭘﺴﺮ: ﺣﻘﻮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺁﺧﻪ ...
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﺮﻭ ﮔﻤﺸﻮ ﭼﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩﯼ؟ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ
ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﻣﻦ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻭﯾﻼ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ؟ ﯾﻪ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺑﻨﺰ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﯽ ﺍﻡ ﻭ
ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺪﯾﺮ ﺷﺮﮐﺘﻢ؟
ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺖﺩﺧﺘﺮ ترشید

دو شنبه 11 شهريور 1392 14:2 |- مرسده -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد